مدح و منقبت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
نـام گـرامـیاش اگـر عـبـدالـعـظـیم بود عـبـد خـدای بود و مقـامـش عـظیم بود گر از کرامـتش همه کس فیض میبرد از نـسـل خـانـدان امــامـی کـریــم بـود عطر حـدیث آل رسول از لـبش چکـید در مکـتـب فـضیـلت و تـقـوا فهـیم بود تنهـا نـبود پیک خوشالحان باغ عـشق پرهیزگار و عـابد و زاهـد، حکـیم بود آموخـت درس بـنـدگی از اهلبیت نور مـحـبـوب پـیـشـگـاه خـدای عـلـیـم بـود غیر از خـدا نداشت نیـازی به هیچکس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخـند مهـربـانی و گـرمش چـو آفـتاب دسـت نـوازشـی به سـر هـر یـتـیـم بود گلسیرتان عشق به مدحـش سـرودهاند اخـلاق او لـطـیفتـر از هر نـسـیم بود پیـوسـته او به منـزل مقـصود میرسید زیـرا صـراط زنـدگیاش مـستـقـیم بود هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز در ســایـۀ امـیـد و ولایـت مـقــیـم بـود پـروانـۀ بـهـشـت به دسـتـش دهـد خـدا هر کس که زائـر حـرم این کـریـم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بـوستان عـشق، بـهـشتیشـمـیم بود عبد حقیرِ اوست «وفایی» اگر چه باز دل در جـوار حضرت عـبدالعـظیم بود |